سامان جنگل دوست جمعه ۸ اسفند ۱۳۹۳ - ۲۳:۰۰

در روزهایی که حاشیه و متن در فرهنگ موسیقایی ما جایشان تغییر کرده و تکنیسین‌های نه‌چندان کاربلد جای موزیسین‌ها را گرفته‌اند، چهار نوازنده که برای علاقه‌مندان جدی موسیقی شناخته‌شده هستند در کنار هم قرار گرفتند تا فارغ از حواشی غیرموسیقایی که نبض مخاطب امروز را در دست گرفته به خود موسیقی بپردازند.

حدود یک‌سال پیش آلبوم «کاسته» تحت عنوان تریو احسان صدیق منتشر شد و بعد از آن به دلایلی ترکیب این تریو تغییر کرد و با رفتن پرویز نوروزی (نوازنده ساکسیفون) و آمدن پیتر سلیمانی‌پور و مازیار یونسی، این تریو به کوآرتت کاسته تبدیل شد. آلبوم کاسته اما داستان موسیقی‌اش سراسر متفاوت از این کوآرتت است، اضافه‌شدن ساکسیفون و کلارینت سلیمانی‌پور و پیانو مازیار یونسی به احسان صدیق و روزبه فدوی موجب به‌وجودآمدن اصواتی شده که به‌دلیل مهجوریت سبک‌های مختلف آن را در گونه موسیقی جَز (Jazz) قرار می‌دهیم.

البته تنوع ریتمیک و آزادبودن قالب‌های تجربه‌شده در آثار این گروه هم در این نام‌گذاری بی‌تاثیر نبوده. موسیقی این گروه ترکیبی از چهار لحن مختلف است که برآمده از پیشینه و ادبیات نوازندگی آنهاست یعنی جاز، کلاسیک و پروگراسیو راک و چیزی که می‌شنویم از کیفیت و استانداردی برخوردار است که در کمتر گروه موسیقی این‌روزها می‌توان سراغ گرفت.

به‌خاطر اینکه انجمن فرهنگ جاز اتریش در تهران، کوآرتت کاسته را به‌عنوان نماینده بخش فرهنگ جاز ایران می‌شناسد، این گفت‌وگو در سفارت اتریش انجام شد، البته بهانه اصلی این گفت‌وگو برگزاری کنسرت کوآرتت کاسته در روزهای ششم‌ و هفتم خرداد در سالن رودکی بود اما فرصت را مغتنم شمردیم تا هرچند کوتاه مروری داشته باشیم به بحث مهجوریت موسیقی جدی در ایران و تلفیق بدون شناخت که تهدیدش به‌مراتب خطرناک‌تر از موسیقی‌های سطحی و مبتذل است.

‌موسیقی جَز در آمریکا بنیان نهاده شد ولی در موسیقی معاصر اروپا خیلی جدی‌تر دنبال شد و حتی در موسیقی شرق، کسانی مثل ابراهیم مالوف، انور براهم و موزیسین‌های دیگری موسیقی مقامی و سنتی خودشان را به شکل درستی با جَز درآمیختند و این موسیقی در فرهنگشان جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد. در ایران این اتفاق نیفتاد و به نظرم جَز مهجورترین نوع موسیقی غربی در ایران است و موزیسین‌ها و مخاطبان این سبک، بسیار محدودند...

پیتر سلیمانی‌پور: نکته‌ای که عنوان کردید مشخص می‌کند چرا این موسیقی مهجور است؛ چون مخاطب این موسیقی محدود است. اگر مخاطب این موسیقی تعداد قابل توجهی بود طبعا از دل آنها کسانی پیدا می‌شدند که متولی این موسیقی شوند. دوم اینکه موسیقی جَز در سایر نقاط جهان هم خیلی رایج نیست و موزیسین‌های جَز از طریق موسیقی زندگیشان را تامین نمی‌کنند. شنیدن این موسیقی به اندازه موسیقی‌های پاپ یا راک در میان مردم رایج نیست. موسیقی جَز در حاشیه صنعت موسیقی قرار دارد و نیازمند پیش‌زمینه است. ما اصولا در ایران شنونده جَز نداریم. ما شنونده جَز لاتین و اروپایی هم نداریم.

اگر یک نوازنده معتبر در ایران کنسرت داشته باشد، در بهترین حالت ممکن، بیشتر از 600 نفر مخاطب ندارد و کسی هم که این موسیقی را دوست دارد با خودش می‌گوید چرا برای این تعداد مخاطب به دنبال این موسیقی بروم. دوم اینکه موسیقی کلاسیکی که جَز برمبنای آن شکل گرفته هم برد زیادی در ایران ندارد. اگر به پیشینه موسیقی جَز نگاه کنیم می‌بینیم یکی از نقاط شکل‌گیری جَز موسیقی «گاسپل» است. در واقع «گاسپل» بر اثر اجباری که سیاهان برای رفتن به کلیسا داشتند شکل گرفت، چون ملودی‌های ایرلندی و انگلیسی- آمریکایی را به آنها حقنه می‌کردند و آنها طوری که خودشان می‌خواستند می‌خواندند و این یک جنبه اعتراضی هم داشت ولی مواد اصلی این موسیقی، غربی بوده مثل هارمونی ملودی و... موسیقی جَز در ایران نه تعریف و نه شنونده مشخصی دارد و کاری نیست که به دردسرش بیرزد چون یادگرفتنش هم کار ساده‌ای نیست.

نوازنده‌ها و موزیسین‌های این نوع موسیقی در ایران چقدر در مهجورماندن این موسیقی نقش داشتند؛ فکر نمی‌کنید‌ برای افزایش تعداد مخاطب و ترویج این موسیقی ما به المان‌های بیشتری از موسیقی ایرانی احتیاج داریم. مثل همان کاری که ابراهیم مالوف برای تلفیق جَز و موسیقی عرب انجام داده...

سلیمانی‌پور: سلیقه هر جامعه نسبت به انواع آثار هنری وابسته به این است که به‌طور عمومی با چه چیزهایی در سطح جامعه برخورد می‌کند. همه جای دنیا ایستگاهی هست که حداقل 10 ساعت موسیقی جَز پخش و جامعه کوچکی از دوستداران این موسیقی را ایجاد کند. در رادیوهای ایران اگر موسیقی‌ای غیر از پاپ و سنتی پخش شود معرفی نمی‌شود، انگار این موسیقی از کره مریخ آمده و اهمیتی هم ندارد چه کسی آن را ساخته. این برخورد ایرانی‌ها با موسیقی است، حتی آنهایی که در ایران زندگی نمی‌کنند. وقتی چنین خصوصیت‌هایی داریم نمی‌توانیم فکر کنیم اینجا مثل نقاط دیگر جهان است. نکته دیگر اینکه کسی موسیقی‌ جَز را نمی‌شناسد، اصلا اگر من بخواهم یک گروه جَز راه بیندازم، چهار نفر را بیشتر در این سبک نمی‌شناسم. در هفته موسیقی تلفیقی می‌گفتند این کار باندبازی است!

در این گروه حمزه یگانه کیبورد می‌زند و دارا دارایی باس و در یگ گروه دیگر دارا‌ دارایی باس می‌نوازد و حمزه یگانه کیبورد! (خنده). گفتم باندبازی نیست، ما موزیسین دیگری غیر از اینها در جَز نداریم، اگر هم کسانی هستند ما خبر نداریم، شاید همین «جشنواره موسیقی تلفیقی» بابی برای آشنایی باشد. علاقه یک عده به جَز از زمانی شروع شد که موسیقی گروه آویژه تشکیل شد و به قول «رامین بهنا» این موسیقی از جَز هم بهره می‌گرفت. چه‌بسا که اصولا استفاده از شاخصه‌ها و اصول موسیقی محلی ایرانی، تنها در کانتکس جَز می‌گنجد. منتها اکثر کسانی که دنبال موسیقی تلفیقی هستند، به موسیقی ایرانی اشراف دارند که طبیعی است اما دانش آنها در مورد جَز خیلی کم است، چون نه کتابی در این مورد داریم نه مرجعی و اصولا شانس شناخت این موسیقی وجود ندارد. من تا 17سالگی اصلا خبر نداشتم موسیقی‌ای به نام جَز در دنیا وجود دارد. به‌تدریج با صفحه‌هایی که به دستم رسید با جَز آشنا شدم، آن هم نه بار اول بلکه بعد از چند بار گوش‌دادن فکر کردم چیزهایی در این موسیقی وجود دارد که جذبم می‌کند.

یعنی تلفیق موسیقی ایرانی با جَز یک اتفاق تجربی و زمان‌بَر است که به بستر‌سازی نیاز دارد...

سلیمانی‌پور: بله اگر فکر کنید یک جامعه 30 یا 40 نفره جَز در ایران وجود داشته باشد بالطبع شانس ترویج این موسیقی بیشتر می‌شود. چون هرکدام برداشت خودشان را از موسیقی ایرانی و جَز وارد کار می‌کنند.

‌تجربه شما در آلبوم منظومه شمسی فکر می‌کنم به این سمت‌وسو رفت ولی کسی دیگر پی‌اش را نگرفت و حتی خودتان هم فعالیت دیگری در این زمینه نداشتید...

سلیمانی‌پور: من مقصر نیستم که ادامه ندادم (خنده) البته در نظر دارم کار دیگری انجام دهم.

مازیار یونسی: گفتید موسیقی جَز مهجور واقع شده. آیا موسیقی‌ای در ایران وجود دارد که پشتش تفکر باشد، بخواهد یک جریان صوتی ایجاد کند، مخاطب را از تنبلی شنیداری خارج کند و مهجور نباشد!؟ آیا یک کنسرت از موسیقی مدرن اواسط قرن بیستم (یعنی از سال 1950 به بعد) یک‌بار در ایران اجرا شده؟ باز موسیقی جَز هرازگاهی شنیده می‌شود. مساله مهجوریت وسیع‌تر از داستان جَز است. به نظرم یک توده مشکل است؛ برای مقابله با این توده، هنر ایران به سیاست‌های کلان نیاز دارد. فرمودید آیا موزیسین‌ها مقصر نیستند؟ بله به نظرم مقصرند ولی وقتی سراغ آنها هم بروید می‌گویند اگر قرار باشد روزی 12ساعت ساز بزنم و در عین حال فلسفه بخوانم و ایده‌پردازی کنم (چون در مورد هنر مدرن ایده‌پردازی مهم‌تر از تکنیک است)، خودم کنسرت بگذارم و فرهنگ‌سازی هم کنم، اجاره‌خانه هم بدهم و... (خنده) شدنی نیست.

بنابراین انگشت اتهام را به سمت بخش اداره‌کننده و وزارت ارشاد می‌گیرید که جواب خودشان را دارند، سراغ تهیه‌کننده می‌روید می‌بینید آنها هم حق دارند چون سالن با ظرفیت بالا پر نمی‌شود و بازگشت مادی ندارد. به نظرم برای حل این مشکلات هرکس باید در حیطه خودش سعی کند دانشش را افزایش دهد. به نظرم بخش خبررسانی این نوع موسیقی بسیار ضعیف است. برای جشنواره فجر که بزرگ‌ترین ویترین موسیقی ایران است وقتی از خبرگزاری‌ها تماس می‌گرفتند سعی می‌کردم درباره اجرایمان مطالب را شمرده توضیح دهم و تا الان نشده دو پاراگراف مطلب کمتر از 10 غلط داشته باشد! تمام اسامی را اشتباه می‌نویسند.

از طرفی موزیسین وقتی می‌بیند گوش مخاطب تنبل است کیفیت خودش را حفظ نمی‌کند، مخاطب هم با همین کیفیت محدود مواجه می‌شود. از طرفی همانطور که پیتر گفت ما از صبح تا شب از رادیو و تلویزیون کارهای سطحی می‌شنویم، موسیقی‌هایی که برایشان بودجه تعریف شده، دوساعته ساخته می‌شود. یک عده چرت‌وپرت می‌سازند و می‌خوانند و این موسیقی وارد سیستم شنیداری مردم می‌شود. با این وضعیت انتظار داریم مخاطب موسیقی جَز هم داشته باشیم!
‌بدون درنظرگرفتن جغرافیایی که در آن هستیم شخصا چقدر لزوم این تلفیق را احساس می‌کنید؟

یونسی: مخاطب ما اگر عادت کند به خوب‌شنیدن و تنبلی نکند خیلی هم الزامی نیست که ما از المان‌های موسیقی ایرانی استفاده کنیم؛ وقتی از المان موسیقی ایرانی در یک کانتکس دیگر استفاده می‌کنید فقط از بخش حافظه شنیداری مخاطب استفاده می‌کنید تا او را به وجد بیاورید.

‌ فکر می‌کنید تلفیق فقط همین است؟

یونسی: نه فقط این نیست. 70، 80 درصدِ کار کوآرتت کاسته بر مبنای تلفیق است. بالطبع اگر فقط اینطور فکر می‌کردم الان اینجا نبودم. این نوع برخورد با تلفیق خیلی خطرناک است و باب شارلاتانیسم بزرگی را باز می‌کند. در اصل اعتقاد دارم اگر یک موسیقی جَز یا هر سبک دیگری در ایران فعالیت کند خودبه‌خود کارش شاخصه و طعم ایرانی خواهد داشت. من 30 سال است اینجا زندگی کردم و بزرگ شدم و طبیعی است اگر پشت پیانو بنشینم و غیر از کپی‌کارهای غربی، هر کاری بسازم ایرانی صدا می‌دهد. من فارسی حرف می‌زنم و صداهای اطرافم از این فرهنگ متصاعد می‌شود و اساسا امکان ندارد موسیقی من ایرانی صدا ندهد، ولی استفاده‌کردن از فلان ملودی همان سوءاستفاده از حافظه شنیداری است.
غیراز صدادهی ایرانی همنشینی سازهای سنتی و جَز در کنار هم را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ مثل کار پیمان یزدانیان و اینانلو که خودبه‌خود ما را به طرف فضای جَز می‌برد...

یونسی: تلفیق با ملیت سازها اتفاق نمی‌افتد؛ شما می‌توانید با کمانچه «پاگانینی» بنوازید یا با پیانو لهجه آذری ساز بزنید. برای همین خط‌کشی در تلفیق وجود ندارد، چون رنگ صوتی سازها هم بخش نوستالژی را تحریک می‌کند ولی تا حدی که می‌دانم روند تلفیق به این شکل نیست، مثل اینکه شما قرمه‌سبزی را بریزید روی پیتزا...

سلیمانی‌پور: که در ایتالیا با اقبال هم روبه‌رو شد (خنده)

یونسی: منظورم دو تا غذای پخته‌شده بود نه استفاده از مواد اولیه دو غذا برای به‌وجودآوردن یک غذای دیگر. اگر قرار باشد کمانچه با صدای خودش ساز بزند و پیانو با بتهوون جوابش را بدهد؛ سوال و جواب است یعنی من فارسی می‌پرسم شما هم انگلیسی جواب می‌دهید و حرف یکدیگر را هم نمی‌فهمیم (خنده). برای تلفیق باید به فرهنگ اشراف داشته باشید و خاستگاه تم‌ها و نقاط مشترک المان‌ها و فاکتورها را به طور ریزوخردشده پیدا کنید و ارایه بدهید.

سلیمانی‌پور: یک مساله مهم این است که گروه کاسته خودش را یک گروه جَز نمی‌داند...

‌ ادبیات این موسیقی در ایران خیلی مرسوم نیست و حالا به طور کلی و با توجه به سازبندی گروه، آن را در گونه موسیقی جَز قرار می‌دهیم، هرچند اگر بخواهیم تخصصی نگاه کنیم طعم و رنگ سابقه موسیقایی هر چهار نفر شما در این موسیقی وجود دارد؛ از موسیقی کلاسیک گرفته تا پراگرسیو راک و... . جدای از این برای نوازندگی در چنین گروهی باید از سنت موسیقی جَز هم بهره برده باشید. مخصوصا در مورد‌سازی مثل درامز...

روزبه فدوی: از بین استایل‌های معروف و روتین درامز مثل لاتین، راک، هوی‌متال و فانک فکر می‌کنم یک‌سال است که به‌واسطه بالا رفتن سرعت اینترنت رفرنس تصویری و کتاب از سبک جَز داریم. سابق بر این مهجورتر بود. 10 سال پیش یک نفر بود که یک چیزهایی می‌دانست و بعد که دو استاد در ایران مسترکلاس گذاشتند فهمیدیم آن یک‌نفر هم همه‌چیز را تحریف‌شده به ما منتقل کرده! مهم‌ترین رفرنس برای ما خود موسیقی بود. من خیلی پیگیر یک استایل مشخص نبودم و در میان همه این استایل‌ها دوست داشتم همه آنها از فیلتر خودم عبور کند و حالا هم فکر می‌کنم نوازندگی‌ام لحن و لهجه‌ای دارد که از تمام این استایل‌ها در آن هست و در عین حال نیست.

‌ کنسرت پیش‌رو چه تفاوت‌هایی با چیزی که مخاطب تحت عنوان آلبوم کاسته شنیده دارد؟

احسان صدیق: ماجرای آلبوم کاسته با این کوآرتت فرق دارد. درواقع آن تریویی بود متشکل از من و روزبه و پرویز نوروزی که منجر به انتشار آلبوم کاسته شد و اینکه اسم این گروه با آن آلبوم یکی شده شاید به‌نوعی یک یادآوری باشد. درواقع ما در این اجرا قطعاتی را خواهیم زد که در پاییز توسط نشر هرمس منتشر خواهد شد. همه قطعات تقریبا جدید است. یکی، دوتا قطعه از آلبوم کاسته اجرا می‌شود؛ درواقع بعد از اینکه تریوی ما با آمدن پیتر تبدیل به کوآرتت شد، خیلی دوست داشتم آن دو قطعه با اجرای پیتر نواخته شود و همه قبول کردند.

‌ بالطبع آمدن پیتر سلیمانی‌پور باعث تفاوت‌های زیادی در این موسیقی شده، کمی درباره این تفاوت موسیقایی توضیح می‌دهید؟

صدیق: بعد از آلبوم کاسته، پرویز به دلایلی ما را ترک کرد و نفر سومی که انتخاب کردیم مازیار یونسی بود، چون ما هم‌دانشگاهی بودیم و من جایی هم ساززدنش را دیدم که موسیقی خوب نبود اما مازیار خوب ساز می‌زد. تصمیم داشتیم دوباره یک تریو تشکیل بدهیم و به‌جای ساز بادی از پیانو استفاده کنیم. مازیار به ما پیوست و یک قطعه ساختیم بعد در همین پروسه از ما دعوت شد که برای کنسرت به اروپا برویم، موقع تمرین حس کردیم که موسیقی ما به یک ساز بادی نیاز دارد و بعد از صحبت با رامین صدیقی او از پیتر دعوت کرد و پیتر به ما پیوست و اتفاقی که افتاد فرای انتظار ما بود. همیشه دوست داشتم ‌گروهی تشکیل دهم که همه اعضایش آهنگساز و ایده‌پرداز باشند ولی سبک کارشان متفاوت باشد؛ مثلا پس‌زمینه ذهنی من پرگراسیو راک است. به نظرم مهم‌ترین کاری که ما نه به‌لحاظ موسیقی بلکه به‌لحاظ رفتاری کردیم این بود که با سلایق مختلف کنار هم قرار گرفتیم؛ برای همین نمی‌خواهیم بگوییم موسیقی ما لزوما جَز یا مدرن یا هر چیز دیگری است و این را برعهده مخاطب گذاشته‌ایم.

‌ صدایی که از کوآرتت کاسته می‌شنویم تلفیقی از سبک‌هایی است ما از هرکدام از شما جداگانه می‌شناسیم؟

صدیق: قبلش فکر نمی‌کنیم چه‌چیزی قرار است ارایه دهیم، شاید من در یک قطعه فقط یک نت بنوازم و این تعریفی ندارد و یک سبک نیست!

‌ واژه جدید و نو آنقدر برای همه‌چیز استفاده شده که بار منفی پیدا کرده. بهتر است بگویم آیا ما شنونده ترکیب تازه‌ای هستیم؟

سلیمانی‌پور: (خنده) البته هرچیز جدیدی می‌تواند وجود داشته باشد ولی این چیزی است که بعد از شنیده شدن باید در موردش صحبت کرد.

یونسی: تمرکز هرکدام از اعضای کاسته سمت‌وسویی داشته و می‌توان گفت این کوآرتت ترکیبی از تجربه موسیقایی هرکدام از ماست.

سلیمانی‌پور: درام‌زدن روزبه خیلی خاص است که تا به‌حال شبیهش را نشنیده‌ام و همانطور که اشاره کرد شاید به این دلیل که سعی کرده از هرکدام از استایل‌ها الهام بگیرد تا بیان خودش را داشته باشد و سوای اینکه گفته شد همه ما آهنگساز هستیم ولی یکی از نکات الهام‌بخش برای من در این موسیقی سبک‌وسیاق درام‌زدن روزبه است و همینطور در مورد احسان نمی‌توانم چیزی در کارش ببینم که قبلا نظیرش را دیده باشم.

‌یعنی غیر از سبک‌های مختلفی که کار کردید لهجه نوازندگی هرکدامتان هم روی هم تاثیر داشته است... .

صدیق: بله ماجرا بیشتر معاشرت موسیقایی است. شخصا ادعایی ندارم که کار جدیدی می‌کنم، چون هر کاری می‌کنم همان چیزی است که دوست دارم مثلا اگر بتوانم لحظه‌ای مثل «استیو هاکت» [گیتاریست گروه برجسته «yes» از سبک پراگرسیو راک] ساز بزنم آنقدر با خودم حال می‌کنم که نیازی نمی‌بینم چیز جدیدی بزنم. حالا اگر خود به خود اتفاق جدیدی بیفتد خوشحال می‌شوم ولی همان‌طور که گفتید خود این ماجرای نوبودن کهنه شده. در واقع اگر این کار در موسیقی تاثیر بگذارد کافی است. چند وقت پیش یکی از دوستان می‌گفت: اگر یک ساز مقامی به گروه اضافه کنید دایم برای کنسرت‌های خارجی دعوتتان می‌کنند (خنده) گفتم مگر بقالی است که مثلا من تنبور را به این موسیقی حقنه کنم! خوشبختانه یا متاسفانه موسیقی ما به غرب نزدیک‌تر از ایران است و اگر بترسم از اینکه نکند بگویند این موسیقی هویتی ندارد و بخواهم به زور چیزی بسازم یعنی با خودمان صادق نیستیم.

سلیمانی‌پور: ما همه به‌دنبال هویت جدیدی هستیم که من به‌شخصه دوست دارم دیرتر به آن برسیم، چون در این پروسه تجربیات خوبی اتفاق می‌افتد. شاید اگر به یک هویت ثابت برسیم خودمان را موظف کنیم که در آن چارچوب باقی بمانیم و این پایان خلاقیت است.

‌ یعنی بیسیستی نداریم که بتواند با شما کار کند؟

یونسی: نه بیسیستی نداریم که ما بتوانیم با او کار کنیم! (خنده)

برای جمع‌بندی بحث می‌پرسم؛ شما گفتید که نمی‌توان یک ساز مقامی یا سنتی را به این موسیقی حقنه کرد و این شیوه از تلفیق صحیح نیست. آیا موسیقی ایرانی در کاسته برگرفته از رنگ و بوی نوازندگی شماست؟

صدیق: بله و البته با یک مقدار ریتم ایرانی...

یونسی: حتی در فواصل هم از موسیقی ایرانی استفاده کردیم ولی الزامی برای این استفاده برای خودمان قرار ندادیم. ما در این فرهنگ بزرگ شدیم و چون این صدا را دوست داشتیم در موسیقی‌مان به کار بردیم. حالا علمی‌تر به آن نگاه می‌کنیم تا از ریشه‌ها استفاده کنیم نه اینکه کپی‌برداری کنیم. 70درصد از قطعات همین‌طور است و قطعا مخاطب متوجه ایرانی‌بودن قطعات خواهد شد.



موضوعات داغ


شارژ سریع موبایل