سعیده حقیق سه شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۳ - ۱۸:۴۵

هدف از مطالعه حاضر بررسی مفهوم مرگ در سه جنبه زیست‌شناختی (بازگشت‌ناپذیری، اجتناب‌ناپذیری، غیرعملکردی و علیت)، فرهنگی و عاطفی (ترس، ناراحتی، عصبانیت، اشتیاق، گناه، تکذیب، شک و سردرگمی) در ادبیات کودک بود.

بدین‌منظور با جست‌وجو در کتابخانه‌های در دسترس پژوهشگر، 9 کتاب داستان که درون‌مایه آنها به نوعی در پیوند با مرگ بود، انتخاب شد. سپس داستان‌ها تحلیل محتوای کمی‌ شده و از ضریب همبستگی بین دو کدگزار برای محاسبه ضریب پایانی استفاده گردید.

باید با کودکان درباره مرگ واضح و روشن گفتگو کرد

فهم این که مرگ یک فرآیند طبیعی و اجتناب‌ناپذیر است، برای بیشتر کودکان مشکل است؛ چون آنها چرخه زندگی طولانی را تجربه نکرده‌اند. درک این که مرگ علتی مانند بیماری و یا تصادف دارد، بیان‌گر جنبه علیت مرگ است.

کودکان وقوع مرگ توسط عوامل طبیعی را که قابل کنترل نیست، درک نمی‌کنند. آنها هنگام رویارویی با مرگ یکی از وابستگانشان که او را دوست دارند، به دلیل درک نکردن موقعیت، فکر می‌کنند کاری از آنها ساخته نیست و احساس ناخوشایند گناه و یا شرمساری را دارند. در پی این احساسات ممکن است برای آنها مشکلاتی مانند شب ادراری یا بازگشت به حالات درون کودکی (مانند تمایل به خوابیدن نزد والدین) پدید آید.

پژوهش‌ها نشان می‌دهد که باید درباره مرگ با کودکان روشن و با توجه به سطح سنی آنها گفتگو کرد. استفاده از عبارت‌هایی مانند «خوابیده» یا «به مسافرت رفته» درباره کسی که مرده و یا پرهیز از پاسخ‌دهی، نه تنها به کودک هیچ کمکی نمی‌کند، بلکه سردرگمی ‌او را نیز در پی دارد. همچنین، یکی از بدترین کارها این است که به هنگام مرگ یکی از نزدیکان، کودک را به جای دیگری فرستاد تا شاهد مراسم تدفین و مسائل دیگر نباشد.

معمولاً واکنش کودکان به مسئله مرگ، به ویژه کودکان زیر سه سال، پاسخ به عواطف دیگران است. کودک ناراحتی والدینش را درک می‌کند، ولی علت آن را نمی‌داند. اگر بفهمد که علت گریه و ناراحتی آنها امری طبیعی است و سلامتی آنها را در پی دارد، احساس راحتی و امنیت می‌کند. از طرف دیگر کودک هنوز از نظر شناختی به سطحی نرسیده است که بدون کمک دیگران بتواند درک دقیقی از مفهوم مرگ داشته باشد.

کودکان باید کاربردهای کلی و نکات دقیق معنای مرگ را دریابند؛ نکات دقیقی که نه تنها شامل حقایق زیست‌شناختی مرگ است، بلکه باورهای فرهنگی و فرآیندهای عاطفی عزاداری را نیز دربرمی‌گیرد. دانستن اینکه کودکان چگونه مفهوم مرگ را در ساختار شناختی خود شکل می‌دهند، برای متخصصان و والدین الگوهای مفیدی را فراهم می‌آورد تا بتوانند نسبت به آنچه کودکان در این زمینه تجربه و احساس می‌کنند، برخوردی مناسب‌تر و حساس‌تر داشته باشند.

امروزه کودکان در فرهنگی رشد می‌کنند که اعضای آن از بیان ضرورت مرگ پرهیز دارند
حدود صد سال پیش مرگ بخشی طبیعی از زندگی خانواده بود. چرخه طبیعی کهنسال شدن، بیماری و مرگ از سوی همه اعضای خانواده درک و پذیرفته شده بود، اما امروزه کودکان در فرهنگی رشد می‌کنند که اعضای آن از بیان ضرورت مرگ پرهیز دارند و این موضوع برای کودکان چالش‌برانگیز خواهد بود؛ به‌ویژه زمانی که کودک تجربه شخصی از مرگ وابستگان خود داشته باشد.

هنگامی‌که والدین از گفتگو درباره مرگ پرهیز کنند، بدفهمی‌ها و ترس‌های کودکان دوچندان می‌شود

وقتی کودکی مرگ دوست یا عضوی از خانواده را تجربه کند، امکان دارد اندوه خود را با برخی از باورهای غیرواقعی همراه سازد؛ باورهایی که انتظار دارد در آینده اتفاق بیفتد و یا در گذشته اتفاق افتاده است. هنگامی‌که والدین (به‌ویژه والدین سوگوار) از گفتگو درباره مرگ پرهیز کنند یا با عدم اطمینان حرف بزنند، بدفهمی‌ها و ترس‌های کودکان دوچندان می‌شود. در دسترس بودن منابعی که منجر به گشوده و مناسب شدن این ارتباط کلامی‌ (بین بزرگسال و کودک) شود، بسیار مهم است؛ از جمله این منابع کتاب‌های داستان و ادبیات کودک است.

این پژوهش با تمرکز روی ماهیت چند وجهی مفهوم مرگ، محتوای کتاب داستان کودکان را تحلیل کرده است.

انتخاب کتاب

برای انتخاب کتاب‌های داستان، پژوهشگر به کتابخانه مرکز مطالعات ادبیات کودک دانشگاه شیراز (کتابخانه در دسترس) مراجعه کرده و نیز از طریق اینترنت به جست‌وجوی کتاب‌های مورد نظر پرداخته است.

همچنین نگارنده از فهرست کتاب‌هایی که شورای کتاب کودک منتشر کرده و به معرفی کتاب‌ها و داستان‌هایی که درون‌مایه آنها به مفهوم مرگ اشاره می‌کند، بهره گرفت. از آنجا که در ایران برخلاف مطالعاتی که در کشورهای دیگر صورت گرفته است، کتاب‌هایی منتشر نشده که به‌طور ویژه برای آشناسازی کودکان با مرگ باشند (یا تحقق به آنها دسترسی نداشته است)، با هم‌فکری یکی از متخصصان ادبیات کودک و استفاده از منابعی که در بالا ذکر شد، 9 کتاب که درون‌مایه آنها به نوعی با مفهوم مرگ در ارتباط بودند، انتخاب شد.

گفتنی است که نویسنده همه کتاب‌های پیش‌گفته، ایرانی بودند و کتاب‌های ترجمه شده را شامل نمی‌شدند، همچنین این کتاب‌ها ویزه گروه سنی «الف» ( سال‌های پیش از دبستان) و «ب» ( سال‌های اولیه دبستان) منتشر شده بودند.

کتاب‌ها بیشتر به بعد زیست‌شناختی مرگ توجه کرده بودند

اولین یافته نشان می‌دهد میزان حضور عامل فرهنگی از عاطفی به طور معناداری بالاتر بود. حضور عامل بیولوژیکی نسبت به عاطفی در محتوا به صورت معناداری بیشتر بود. تفاوتی بین میزان حضور عامل فرهنگی و زیست‌شناختی دیده نشد.

دومین یافته تحقیق نیز نشان‌گر آن بود که در جنبه زیست‌شناختی تنها دو بعد بازگشت‌ناپذیری و علیت، در کتاب‌های داستان دیده می‌شد و در هیچ‌کدام از کتاب‌ها اشاره‌ای به ابعاد اجتناب‌ناپذیری و غیرعملکردی مرگ نشده بود.

ترس، عصبانیت، ناراحتی و تکذیب؛ احساسات مورد تأکید در کتاب‌ها

در جنبه عاطفی، کتاب‌ها به مواردی مانند ترس، عصبانیت، ناراحتی و تکذیب اشاره کرده بودند، اما مواردی مانند اشتیاق، گناه، شک و سردرگمی ‌در آنها دیده نمی‌شد. نهایتاً درصد حضور جنبه‌های گوناگون مفهوم مرگ در کتاب‌های نمونه بدین صورت بود: بیولوژیکی 39.9%، عاطفی 28.4% و فرهنگی 31.6%


گفتگو با کودکان درباره مرگ!
 

کودکان در دوران اولیه کودکی به جنبه جسمی ‌مرگ توجه دارند

متخصصان معتقدند کودکان در دوران اولیه کودکی به جنبه جسمی ‌مرگ می‌رسند و کتاب‌هایی که برای این کودکان باشد، بهتر است بیشتر به جنبه زیست‌شناختی مرگ بپردازند. کتاب‌هایی که در پژوهش حاضر نیز بررسی شدند، مربوط به گروه سنی الف و ب بوده و پذیرفتنی است که بیشتر به بعد جسمی ‌مرگ بپردازند.

گفتنی است که تأکید فراوان بر دیگر جنبه‌های مرگ باید در کتاب‌هایی که برای کودکان بزرگ‌تر نوشته شده‌اند باشد؛ چراکه کودکان بزرگ‌تر گونه‌ای پخته از مفهوم مرگ را لازم دارند و خود، گونه ابتدایی این مفهوم (زیست‌شناسانه) را دارا هستند.

تفاوت فرهنگی در پرداختن به مفهوم مرگ

نتایج همچنین مؤید این بود که از میان عواطف مربوط به مرگ، داستان‌ها به احساسات ترس، عصبانیت، ناراحتی و تکذیب اشاره کرده‌اند، اما به احساسات اشتیاق، گناه، شک و سردرگمی ‌اشاره‌ای ندارند و در جنبه زیست‌شناختی نیز به ابعاد اجتناب‌ناپذیری و غیرعمکردی اشاره‌ای نداشته‌اند.

در توجیه این یافته می‌توان به دو دلیل اشاره کرد: نخستین دلیل می‌تواند تفاوت فرهنگی باشد؛ به سخن دیگر پژوهش‌هایی که تاکنون در این باره انجام شده است، در خارج از کشور بوده و شاید در فرهنگ آنها احساسات مربوط به مرگ، متفاوت از فرهنگ ایرانی باشد. در واقع به نظر می‌رسد در فرهنگ ایرانی احساسات مربوط به مرگ بیشتر از نوع ناراحتی، عصبانیت و ترس بوده و کمتر کسی نسبت به مرگ احساس گناه و شک داشته باشند. به‌ویژه این مسئله درباره کودکان بیشتر صادق است. بنابراین پیشنهاد انجام مطالعه‌ای که نشان‌دهنده این نوع تفاوت‌ها در فرهنگ‌های مختلف باشد، سودمند است.

دلیل دیگر در توجیه این یافته این است که کتاب‌های موردنظر در نمونه مطالعه حاضر، آثاری نبودند که ویژه آشنایی کودکان با مرگ باشند و به جز چند مورد که تمرکز اصلی کتاب روی موضوع مرگ بود، بقیه تنها اشاره‌های محدودی به مرگ کرده بودند. شاید اگر نمونه کتاب‌هایی بود که با این هدف خاص به نگارش درآمده‌اند، ابعاد مرگ در آنها بیشتر برجسته می‌شد. البته در این پژوهش نگارنده به چنین کتاب‌هایی دسترسی پیدا نکرد. در نتیجه فعالیت بیشتر در زمینه نگارش کتاب‌هایی در این رابطه می‌تواندکارساز باشد.

شایسته یادآوری است که بررسی کتاب‌های تصویری کودکان با توجه به مفهوم مرگ و مقایسه نوع ارائه این مفهوم در کتاب‌های تصویری با کتاب‌های داستان و شعر و تناسب آنها با توجه به سن کودکان، می‌تواند مطالعات در این زمینه را گسترش دهد. همچنین بررسی تأثیر این نوع داستان‌ها بر شکل‌گیری مفاهیم انتزاعی در کودکان نیز می‌تواند سودمند باشد.

لازم به ذکر است این پژوهش با نام کامل «بررسی مفهوم مرگ در ادبیات کودکان ایران»، توسط فریبا خوشبخت انجام و سال 1389 در مجله علمی- ‌پژوهشی مطالعات ادبیات کودک، منتشر شده است.



شارژ سریع موبایل