سارا قاسمی شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۰

در شهر قزوین مردم عادت داشتند كه با سوزن بر پُشت و بازو و دست خود نقش‌هایی را رسم كنند, یا نامی بنویسند، یا شكل انسان و حیوانی بكشند. كسانی كه در این كار مهارت داشتند «دلاك» نامیده می‌شدند. دلاك , مركب را با سوزن در زیر پوست بدن وارد می‌كرد و تصویری می‌كشید كه همیشه روی تن می‌ماند.


سارا قاسمی پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۴ - ۱۸:۰۰

هنگامی که ناسا برنامه ی فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد با مشکل کوچکی رو به رو شد.


سمیه قاسمی سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ - ۲۳:۰۰

سکوتش زیبا بود و خلوتش دلنشین؛ وقتی بود، همه جا تاریک بود و من را به دنیایی دیگر میکشاند… دنیایی از جنس آرامش! شب… تاریک بود و سیاه و آرام… اما قصه آن شب فرق داشت!


سمیه قاسمی دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ - ۰۲:۰۰

داشتم از گرما می مُردم. به راننده گفتم دارم از گرما می میرم.راننده كه پیر بود گفت: «این گرما كسی رو نمیكشه.» گفتم: «جالبه ها، الان داریم از گرما كباب می شیم، شش ماه دیگه از سرما سگ لرز می زنیم.»


سارا قاسمی شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۰

پادشاهی از وزیر خود خشمگین شد به همین دلیل او را به زندان انداخت. مدتی بعد وضع اقتصاد کشور رو به وخامت گذاشت.


سارا قاسمی چهارشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۴ - ۲۲:۰۰

وقتی اس ام اسی از مادرم می رسد غمگین میشوم؛ از شکل اس ام اس دادنش حتی. چشمهایش را ریز میکند و دکمه ها را سخت می فشارد. اس ام اس هایش همیشه جاافتادگی دارند.


امین شجاعی يكشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴ - ۰۶:۰۰

روزی مولانا، شمس تبریزی را به خانه‌اش دعوت کرد. شمس به خانه‌ی جلال‌الدین رومی رفت و پس از این که وسایل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده‌ای؟



شارژ سریع موبایل