پردیس احمدی پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۳ - ۰۶:۰۰

حکایت است که پادشاهی از وزیر خود پرسید:


سارا قاسمی جمعه ۲۱ آذر ۱۳۹۳ - ۲۰:۰۰

مملکت داری یکی از مشکلترین کارها در دنیاست و انسان های خاصی می توانند از پس آن برایند اما گاهی پادشاهان یا رهبرانی پیدا می شوند که بسیار عجیب هستند و به گونه خاصی مردم خود را هدایت می کنند.


پردیس احمدی دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۳ - ۱۷:۳۰

متن استوانه کوروش به نحوه‌های مختلفی بازتاب داده شده است. برخی از ترجمه‌ها ارتباطی با متن اصلی ندارند و حاصل تخیل برخی نویسندگان معاصر هستند.


سعیده حقیق جمعه ۱۶ آبان ۱۳۹۳ - ۰۶:۳۰

آرامگاه سلطان اسحاق یا سلطان سحاک معروف به «سلطان» یکی از بناهای مذهبی استان کرمانشاه است که در شهرستان پاوه قرار دارد.


سارا قاسمی جمعه ۲ آبان ۱۳۹۳ - ۱۵:۰۰

پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت. پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند.


پردیس احمدی شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۲:۴۰

یکی بود یکی نبود. در زمانهای قدیم یک پادشاهی بود که یک پسری داشت. پسر را گذاشت مکتب تا به سن هفده یا هجده سالگی رسید. بعد پسر گفت من درسی را که می خواستم یاد بگیرم گرفتم. پادشاه چند نفری را با او رد کرد رفتند به شکار. در حین شکار آهویی به نظرشان آمد. جمع شدند گفتند آهو از سر هر کس پرید باید شکارش کند. از قضا آهو دو پا را جفت کرد و خیز برداشت و از سر پسر پادشاه پرید و به تاخت دور شد. پسر پادشاه همراهانش را باز گرداند و خودش دنبال آهو رو در پهـن دشت بیابان شروع کرد به اسب تاختن.


میترا جلالی پنجشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۷:۰۰

روزی دو نفر به خواستگاری دختر پادشاه می روند. پادشاه به هر  کدام از آنها  یک اسب می دهد به یکی اسب سفید به یکی اسب سیاه  و می گوید هر کدام که دیرتر به خط پایان برسد دخترم را به او می دهم.بعد از چند ساعت بی حرکت ماندن هر دو خواستگار به سرعت سوار اسب ها شده و به طرف خط پایان می تازند.چرا؟



شارژ سریع موبایل