سارا قاسمی سه شنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۰

«سربازِ پاپتی، توی آب چشمه ایستاده بود. همین که خواست به طرفم برگردد، تبر را بالا بردم و با تمام قوت پایین آوردم. مثل وقت‌هایی که با تبر چیلی می‌شکستم، سرش دامبی صدا کرد و با صورت افتاد توی چشمه».


میترا جلالی سه شنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۴:۰۰

معرفی کتابهای داستانی «آقای استون و شهسواران ملازم»، «عشق تابستانی» و «وسوسه‌های غربت».



شارژ سریع موبایل